از آنچه هست درمانده
مقصدی را یارای تصویر نیست
اما بگذار بگویم برایت نقطه شروع روشن است
واژه ای به وسعت بی نهایت تغییر
جاده ای به نگاه اول بی انتها ولی باید قدم گذاشت
جلوتر که می روی لبخند است که بر لبانت می نشیند
قدرت است که در دستهایت می آید
و گامهایت استوارتر از پیش
گذشته، این گذشته پر از اندوه و غم را هیچگاه فراموش نکن
اما توشه ات را سبک کن
آنها را به کناری، نه چندان دور دست بگذار و به پیش رو
دنیا را از اول معنی کن
اما این بار جور دیگری باش
آن جور دیگر، خود خود من و توست
« آقای مهندس کاوه فقیهی »
آفرین کاوه خان…..بسیار هم زیبا
احسنت بر طبع گرم و کلام دلنشینت کاوه جان، چنان از لبخند و قدرت گفتی که شوقی دوباره برای حرکت در وجودم احساس کردم.
خیلی قشنگ بود کاوه جان. دمت هم گرم
آفرین.آفرین.خیلی خیلی قشنگ گفتی که رنجهایت رو فراموش نکن بلکه اونها رو کناری بذار و بارت و سبک کن
هر جایی از مسیر درمانم که باشم (هرچند افتان و خیزان میروم) همیشه با حرفاتون پنجره ی جدیدی به روم باز میشه… همچنان برای ترجمه زندگیم راهنمایی و همراهیتون خیلی خیلی راه گشاست… ممنونم به خاطر همه ی مهربونی هاتون…