گام سخت شروع درمان لکنت زبان

گام سخت شروع درمان لکنت زبان

گام سخت شروع درمان لکنت زبان :

معمولا کسی که برای شروع درمان لکنت زبان خود اقدام می کند، فرایند پیچیده و دردناکی را طی کرده است:

۱) درد لکنت کردن

۲) درد پنهانکاری

۳) درد عوارض لکنت زبان

۴) درد ارتباطات

۵) درد احساس متفاوت بودن

۶) درد پذیرش و روبرو شدن با لکنت خویش

۷) درد تصمیم گیری و اقدام به درمان

انگیزه راه

باید دانست جوانی که آگاهانه برای درمان و رهایی از زندان لکنت زبان گام جدی برمی دارد، خسته راه است.

نباید با شاد و پشیمان کردن و دادن وعده های پوشالی، آنان را آزرده نمود.

باید یاری در کنار آنها بود تا با اطمینان مسیر پر فراز و نشیب درمان را به پایان ببرند.

مشاوره گفتار درمانی

مشاوره با کارشناس گفتار درمانی در کلینیک دکتر فرهمندپور


    mosavere - کلینیک گفتار درمانی فرهمندپور

    دکتر سعید ( دکترای مکانیک دانشگاه تهران ) :

    بعد از دفاع از پایان نامه ارشد و سختی و زجری که موقع ارائه کشیدم، بیش از هر موقعی آرزوی خوب شدن را در خودم احساس می کردم. با این حال اصلا دلم نمی خواست کسی از اعضا خانواده یا دوستام از این موضوع مطلع بشه. حتی حس خوبی از خریدن کتاب های مرتبط با لکنت نداشتم. اینا باعث شد پناه بیارم به اینترنت، جایی که میشد آزادانه و بدون خجالت جستجو کرد و به جواب سوال هایی که راجع به لکنت داشتم برسم.

    منابع متفاوت

    مطالب زیادی بود و هر کسی یه حرفی میزد. از مدتها قبل فکر بودن دستگاهی برای رفع لکنت ذهنم را آروم می کرد و امید به درمان را در من زنده نگه می داشت. با این حال پذیرش چنین دستگاهی و همراه داشتن همیشگی اون برام سخت بود. دلم رضایت نمیداد که از این طریق لکنت نکنم و گفتار روان داشته باشم. با این حال شروع کردم به جستجو کردن توی اینترنت. می خواستم بدونم چطور کار می کنه و نظر افرادی که استفاده کردن چیه. هر چقدر بیشتر بررسی می کردم به نا کارآمدی دستگاه ها بیشتر پی می بردم.

    افراد زیادی احساس نارضایتی می کردند و کمتر دیدگاه های مثبتی راجع بهش می دیدم. این باعث شد اندک امیدی که به درمان داشتم را از دست بدم. با این حال خوشحال بودم که مجبور به استفاده از اینجور دستگاه ها نیستم. تصمیم گرفتم مدتی به مشکل لکنتم فکر نکنم تا این انقلاب درونی که برای درمان در من شکل گرفته بود فروکش کنه. وضعیت زندگی آینده م و شرایطی که در آینده برام پیش میاد نمی گذاشت ذهن آرومی داشته باشم. دیگه برام چیزی نبود که بهش پناه ببرم و در سایه اون تاثیر لکنتم را کوچک ببینم. دیگه از هر مرجعی حتی تبلیغات کنار خیابون راجع به لکنت جستجو می کردم. خیلی از مطالبی که می خوندم حرف خاصی نمی زد و فقط اشاره ای به لکنت کرده بود.

    منبعی جدید

    در بین جستجوهای اینترنتی سایتی را دیدم که با مراجع دیگه متفاوت بود. صحبت از افراد درمان شده ای می زد که مثل من از لکنت و عوارض لکنت رنج می بردند ولی دیگه الان آزاد شده بودند. سایت متعلق به یه کلینیک گفتار درمانی در تهران بود. در سایت کتابی برای آشنایی بیشتر با لکنت و درمان اون معرفی شده بود. هم خوشحال بودم و هم مواجه باهاش برام سخت بود.

    تصمیم گرفتم یه سری به کلینیک بزنم. این اولین اقدام برای درمان لکنتم بود که با خواسته قلبی خودم همراه بود. به بهانه پیگیری ادامه تحصیل و به دور از چشم پدر و مادر راهی تهران شدم. کلینیک جو خاص و متفاوتی داشت. همه درمانجوها در یه اتاقی جمع می شدند و تمرین می کردند. افراد با گروه های سنی مختلف ولی با یک درد مشترک به نام لکنت حضور داشتند. تنها جایی بود که برای اولین بار احساس کردم می تونم راحت و آزادانه از لکنت بشنوم.

    مشکلات مشابه

    تقریبا همه از همون مشکلاتی صحبت می کردند که من سال ها درگیرش بودم. افرادی را دیدم که مراحل پایانی درمانشون را طی می کردند و افرادی هم بودند که مشخص بود فرایند درمان را به تازگی شروع کردند.

    در این فاصله ای که من اونجا بودم دختری به نام سپیده که دانشجوی پزشکی بود برای ارائه مطلبی جلو جمع ایستاد. در حین ارائه آقای دکتر و درمانجوهای با سابقه نکاتی را راجع به درست اجرا کردن تکنیک های گفتاری بهشون می گفتند. به راحتی میشد لکنت را در گفتار، چهره و رفتار سپیده دید. احساس می کردم خودم را از بیرون دارم نگاه می کنم. در آخر اون جلسه آقای دکتر از من خواستن که برای آشنایی بهتر با لکنت کتاب ایشون را مطالعه کنم. در اولین فرصت کتاب را تهیه کردم و با دقت شروع کردم به خوندن. همه حرفایی که میزد انگار حرف دل من بود که تا حالا به کسی نگفته بودم.

    شنیدن این حرف که لکنت ژنتیکی و عارضه مغزی نیست هم خوشحال کننده بود و هم خیلی سنگین بود برام. یعنی اگه جسمی و ژنتیکی نیست، اگه فقط یه عادت شرطی شده هست، پس باید درمان بشه. آره؟  واقعا آره؟ سنگینی درمان شدن را در درونم حس می کردم. مثل کسی که قراره یه کار سخت را شروع کنه و نمی دونه که می تونه انجامش بده یا نه! برای کسی که همیشه فکر می کرده لکنتش مادرزادی هست شنیدن این حرف سخت بود. هضم کردنش و مواجه باهاش سخت بود. یعنی کسی که باعث شده لکنت کنم خودم هستم؟ یعنی من فقط به لکنت عادت کردم؟ خدا من… واسه من مواجه با این واقعیت خیلی سخت بود.

    گام سخت شروع درمان لکنت زبانگام سخت شروع درمان لکنت زبان

    مسافت درمان

    من ساکن اصفهان بودم و کلینیک تهران بود. این مانعی برای شروع و ادامه درمان بود. تصمیم گرفتم برای تحصیل بیام تهران. در اون موقع دانشجوی ترم اول دکترا در دانشگاه صنعتی اصفهان بودم. از خوندن دکترا در اون دانشگاه انصراف دادم که بتونم بیام تهران. چند ماه بعد شرایط ادامه تحصیلم در دانشگاه صنعتی شریف فراهم شد. پس از اینکه چند هفته ای از اومدن تهران و سکنی گرفتنم گذشت مجددا به شروع درمانم و رفتن به اون کلینیک فکر کردم. ولی احساس می کردم در سایه خوندن دکترا می تونم به آرامش برسم و لکنتم را فراموش کنم.

    شاید درک کردنش سخت باشه. ولی تصور سخت بودن راه درمان، تصور سخت بودن ترک عادت شرطی شده لکنت و پناه بردن به ادامه تحصیل منو وادار می کرد دنبال درمان لکنتم نرم. قرار بود بیام تهران که بتونم راه درمان طی کنم ولی دیگه خبری از اون حس نبود. من نمی خواستم لکنتم آشکار بشه من نمی تونستم بپذیرم که باید به خانواده بگم که می خوام درمان بشم. با این حال بعد از ترم اول دکترا باز یک مرتبه دیگه رفتم کلینیک. پیش خودم می گفتم شاید دیگه فرصت بهتر از این برای درمان پیش نیاد. از درون داد میزدم سعید شروع کن. شروع کن. ولی باز از درون چیزی مانع میشد. چقدر سخته لکنت. بعضی وقتا پیش خودم می گفتم لکنتم جزئی از منه… و حرفای شبیه این…

    درگیری های متنوع

    خودم را درگیر پروژه های متنوع تحقیقاتی کردم. پروژه های ملی. پروژه هایی که انجام دادنش سایه ای برام می ساخت تا آروم بشم و بگم ببین لکنت تاثیری نداره. بله… دقیقا پنج سال اینجوری گذشت. بهتره بگم پنج سال را گذروندم. وقتی خاری میره توی پا بهتره درد درآوردنش را همون اول تحمل کنیم تا اینکه بخواهیم ذره ذره درد راه رفتن باهاش را بچشیم. به قول قدیمی ها مرگ یه بار شیون یه بار. پیش خودم می گفتم سعید دیگه بسه. چقدر پنهان کاری و فریب دادن خودم. باید راه درمان را شروع کنم. دیگه باید شروع کنی.

    گام سخت شروع درمان لکنت زبانگام سخت شروع درمان لکنت زبان

    دلمو زدم به دریا و بعد از پنج سال رفتم کلینیک. همه چیز همونطور بود. از چشمای دکتر میشد فهمید انتظار حضور منو داشت. انگار گفته بودن تشریف بیارید درمان بشید. تفاوت این سری با دو سری قبل این بود که بلوغ فکری را برای درمان لکنت در خودم حس می کردم. ولی باز ترس و سختی شروع درمان را در خودم می بینم. چند جلسه که گذشت یکی از درمانجوهای قدیمی اومده بود دکتر و بچه های جدید را ببینه. تا اومد تو و قبل از اینکه سلام کنیم گفتم سپیده؟! شما سپیده هستی؟! من شما را می شناسم.

    دوره آموزشی

    آشنایی

    تعجب را در چشمای سپیده می دیدم. این کیه؟  چی میگه؟ دکتر از سپیده خواست جلو جمع بایسته و صحبت کنه. این یه سپیده دیگه بود. اصلا لکنتی من نمی دیدم. آرامش و اعتماد به نفس در سپیده موج میزد. من فقط زل زده بودم به سپیده و جلسه اولی که پنج سال پیش  اومده بودم را به یاد می آوردم. برای سپیده خیلی خوشحال بودم ولی برای خودم نه! حسرت این را می خوردم که چرا پنج سال پیش شروع نکردم. ولی دیدن سپیده باعث شد به بلوغ فکری بیشتری برسم. مهم اینه که سعید در مسیر درمان قرار گرفته.  هر چیزی که سخت تر بدست بیاد خیلی شیرین تر خواهد بود…

    در حال حاضر خوشحالم که میگم من یک درمانجو هستم. به امید روزی که یه سعید درمان شده براتون نامه بنویسه…

    سخت ترین ساده ترینه

    دیدگاه در رابطه با “گام سخت شروع درمان لکنت زبان

    1. آریا گفت:

      بنده از 3 سالگی لکنت دارم کتاب شمارو خوندم مطالبتون رو دنبال میکنم خیلی تلاش کردم تا کلینیک شما بیام ولی بنده مشهد زندگی میکنم بخاطر عدم توانایی هزینه ها نمی تونم بیام اگر میتونین منو راهنمایی کنین تلفن هم کردم اما بندرو راهنمایی نکردن من واقعا میخوام بیام ولی هزینه های سفرمنن از اومدن به کلینیک شما منبع کرده. ( الان 18 سالمه)

    2. ستاره گفت:

      سلام ممکنه من قبلا هم به کلینیک شما مراجعه کردم و مسیر درستی رو در بیان خواسته ام نداشتم و در جمع شما پذیرفته نشدم حدود پنج سال از اون زمان میگذره یا بیشتر از اون موقع تا حالا به دو تا گفتار درمان دیگه مراجعه کردم تا وقتی میرفتم حالم نصبتا خوب بود وقتی دیگه گفتار درمان از دستم خسته میشد و فواصل جلسات و طولانی میکرد حال منم رو به داغون شدن میرفت و افسردگیم و دپرس بودنم افزایش پیدا میکرد و مشکل با قدرت بیشتری برمیگشت… چیزی که اون بار قصد گفتنش رو داشتم این بود که من ( *** ) هستم مایل هستم باز هم به کلینیک شما مراجعه کنم … ضمن اینکه من کسی رو برای طی کردن مسیر درمان به جز دوستم ندارم و در کل تقریبا تنها زندگی میکنم.

    3. رضا گفت:

      سلام اقای دکتر من 13 سالمه واز 8 سالگی دچار لکنت زبون شدم اولش فقط /ا/ بود اما حالا شده همه حروف. چند وقت پیش برای بهبود رفتم پیش پزشک خانواده ام اما جلو او هیچی از کلمات را گیر نکردم ولی در بیشتر مواقع دچار لکنت میشم. می تونید راهنماییم کنید که چکار بکنم زود تر بهبود پیدا کنم؟

    4. حمید گفت:

      سلام دوستان،بنظرم قدم خیلی مهم اینه که باید لکنت خود را انکار نکرده و آنرا قبول کنیم سپس برای درمان راسخ باشیم.انکار لکنت تنها باعث مشکلات بعدی خواهد شد.

      • کامبخش فرهمندپور گفت:

        سامان گرامی برای درک عوارض لکنت زبان بهتر است کتاب راز لکنت زبان را مطالعه کنید. اگر هم مایل باشید، میتوانید کلمات « عوارض لکنت زبان » را در سایت سرچ کنید و مقالات آنرا مطالعه بفرمایید.

    5. مجتبی اخلاقی نیا گفت:

      با سلام.گفته های سعید طوری بود که انگار قسمت زندگی لکنت من هست با این تفاوت که من خودم تلاش کردم و لکنتم خوب شد ولی مجدد به علت مساعلی برگشته مثل قبل.منم حدود6سال پیش با این مرکز گفتار درمانی اشنا شدم ولی ولی عی کاش جناب دکتر فرهمند در شهرستانها یا حداقل مراکز استانها نمایندگی یا شعبه ای تاسیس کنند.چون یکی از علتهایی که نتونستم به این کلنیک موفق برم اینکه من در مشهد ساکن هستم و برام سخت بود بیام تهران.من 21سال دارم و هنوز با لکنت زبانم درستو پنج نرم میکنم .

      • کامبخش فرهمندپور گفت:

        این را با تمام وجودم میگویم: خجالت به من گفتار درمان که متولی لکنت زبان هستم و هنوز نتوانسته ام راهی بیابم تا درمانجویان آواره شهرهای دیگر نشوند. با اینحال در شهر مقدس مشهد گفتار درمانهای بسیار خوبی داریم که میتوانید از آنها کمک بگیرید.

    دیدگاهتان را بنویسید